تجزیه و تحلیل انگیزه های "جورج الیوت"

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

جورج الیوت بزرگترین رمان نویسان در ترسیم احساس و تجزیه و تحلیل انگیزه ها است. در "کشف بسیاری از بسیاری از انسان ها ، و دیدن چگونگی بافته شده و در هم تنیده" ، برخی از کارهای شگفت انگیز توسط این استاد در دو هنر لفاظی و داستان انجام شده است.

اگر می گویید گفتن یک داستان اوست ، او را در زیر ویلکی کالینز یا خانم الیفانت قرار می دهید. اگر می گویید هدف او این است که تصویری از جامعه انگلیسی ارائه دهد ، او توسط Bulwer و Trollope پیشی می گیرد. اگر او را طنزپرداز جامعه خوانده شود ، Thackeray برتر اوست. اگر او قصد نشان دادن پوچ بودن رفتار را داشته باشد ، توسط دیکنز گرفتار می شود. اما اگر تجزیه و تحلیل انگیزه های انسانی از نظر او و هنر او باشد ، او اول ایستاده است ، و بسیار تردید دارد که آیا هر هنرمندی در داستان حق دارد در رده دوم قرار بگیرد. او به وضوح می رسد و راز ترین و ظریف ترین بهار عمل انسان را لمس می کند. او این کار را به خوبی انجام داده است ، بنابراین جدا از انجام هر چیز دیگری ، و به همین دلیل ، علی رغم انجام برخی کارهای دیگر بی تفاوت ، که او به عنوان یک هنرمند خلاق در داستان ، روی یک خط کاملاً خاص و کاملاً تنها کار می کند. دیگران این کار را اتفاقاً و گاه به گاه انجام داده اند ، به عنوان شارلوت برونت؟و والتر اسکات ، اما جورج الیوت این کار را بطور دقیق و با درد و رنج و زحمت کشیده و با هدف پیش بینی انجام می دهد. اسکات از ریچاردسون گفت: "در بررسی خود از قلب ، او نه سر ، خلیج و نه اینتل را پشت سر گذاشت تا اینکه صدای خود را ردیابی کرده بود ، و آن را با تمام سینوسی های دقایقی ، عمق و کم عمق آن در نمودار خود قرار داد."

این حرف برای ریچاردسون بیش از حد است ، اما گفتن جورج الیوت خیلی زیاد نیست. او عمق به نظر رسانده و سینوسی های قلب انسان را که کاملاً ناشناخته برای نویسنده "کلاریسا هارلو" ناشناخته بود ، کاوش کرده است. این مانند نگاه کردن به بروک شفاف است - شما می بینید که دست و پا چلفتی ، مینی منو ، قزل آلای اوقات فراغت ، پیک بی حرکت ، در حالی که در خلیج ها و ورودی ها می بینید ، infusoria و AnimalCul را می بینید؟همچنین.

جورج الیوت متعلق به و بزرگترین دانشکده هنرمندان در داستان است که داستان را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف می نویسند ، به جای یک هدف. و ، در حالی که او مطمئناً داستان نویس مرتبه اول نیست ، که به عنوان یک داستان نویس در نظر گرفته می شود ، رمان های او تصویری جالب از قدرت داستان به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف هستند. آنها به ما یادآوری می کنند ، همانطور که چند داستان دیگر انجام می شود ، از این واقعیت که هرچند داستان پایین ممکن است به عنوان یک داستان در نظر گرفته شود ، برای ترسیم شخصیت ضروری است. هیچ شکل دیگری از ترکیب ، نه گفتمان ، مقاله یا سری طرح های مستقل ، هرچند موفق ، نتوانست شخصیت را برابر با رمان کند. در اینجا به یکباره توجیه قدرت داستان است."او یک مثل را گفت" ، با "پایان" از این نظر که نمی توان آنقدر با شک و تردید توسط هیچ شکل دیگری از آدرس حاصل شد.

داستانی از درجه یک ، با داستان به خودی خود پایان می یابد ، و داستانی از طبقه اول که به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف گفته می شود ، هرگز چنین نبوده است ، و به احتمال زیاد هرگز در کنار هم نخواهد بود. این رمان با یک هدف برای رمان نوشته شده است که به سادگی برای تحریک یک طرح و یا منحرف شدن با تصاویر از مناظر ، یا سرگرمی به عنوان یک پانورامای صرف زندگی اجتماعی است. تمایل جورج الیوت بسیار شدید برای جدا کردن قلب انسان و کشف انگیزه های آن ، آن نقشه ، نقاشی ، موقعیت ها و حتی قوام در واژگان شخصیت ها ، همگی به آن زیر نظر می شوند. با او آنقدر نیست که شخصیت ها به این ترتیب و به همین ترتیب انجام دهند ، اما چرا آنها به این ترتیب و به همین ترتیب انجام می دهند. دیکنز رفتار را به تصویر می کشد ، جورج الیوت انگیزه رفتار را از بین می برد. دیکنز می گوید ، موجودات انسانی در اینجا آمده است ، حالا بگذارید ببینیم که او چگونه رفتار خواهد کرد. جورج الیوت می گوید موجودات انسانی در اینجا آمده است ، حالا بگذارید ببینیم چرا او رفتار می کند.

او می گوید: "فرض کنید ،" فرض کنید ما از برآوردهای خارج از یک مرد می رویم ، تا با علاقه دلخراش تعجب کنیم که گزارش آگاهی خودش در مورد عملکردهای او چیست ، با چه موانعی که او در کارهای روزمره خود انجام می دهد و با چه روحیه ایاو در برابر فشار جهانی کشتی می گیرد ، که ممکن است روزی برای او خیلی سنگین باشد و قلب او را به مکث نهایی برساند. "برآورد بیرونی کار دیکنز و تکرری است ، برآورد داخلی کار جورج الیوت است.

در صفحات افتتاحیه رمان بزرگ "Middlemarch" مشاهده کنید که چقدر به زودی از لباس بیرونی به دلایل داخلی آن عبور می کنیم ، از لباس گرفته تا انگیزه هایی که آن را کنترل می کنند و آن را رنگ می کنند. این "فقط برای بستن ناظران بود که لباس سلیا با خواهرش متفاوت است" ، و "سایه ای از کوکتی در تمهیدات خود داشت.""پانسمان ساده دوروته به دلیل شرایط مختلط بود که بیشتر خواهرش به اشتراک گذاشت."آنها هر دو تحت تأثیر "غرور خانم بودن" قرار گرفتند ، و متعلق به سهام نه دقیقاً اشرافی ، بلکه بدون تردید "خوب" بودند. نقل قول کلمه خوب قابل توجه و حاکی از آن است. در شجره نامه بروک "هیچ پیشانی بسته" وجود نداشت. یک پدر و مادر پوریتان ، "که تحت کرومول خدمت می کرد ، اما پس از آن مطابقت داشت و موفق شد از همه مشکلات سیاسی به عنوان صاحب یک املاک خانوادگی قابل احترام ،" در کمد لباس "ساده" دوروته دست به دست هم داد."او نتوانست اضطراب یک زندگی معنوی را که شامل عواقب ابدی با علاقه شدید به جیمز و برآمدگی های مصنوعی پارچه است ، آشتی دهد ، اما سلیا" آن عقل مشترک را داشت که قادر به پذیرش آموزه های مهم و بدون هیچ گونه تحریکات غیرقانونی است. "هر دو نمونه "بازگشت" بودند. سپس ، به عنوان نمونه ای از وراثت که از نظر شخصیتی از نظر شخصیتی کار می کند "در آقای بروک ، فشار ارثی انرژی پوریتانی به وضوح در معرض خطر بود ، اما در خواهرزاده خود Dorothea از طریق گسل ها و فضیلت ها به طور یکسان می درخشد."

آیا می تواند چیزی طبیعی تر از یک زن با این اشتیاق و مهارت در "پرده برداری از بسیاری از انسان ها" باشد تا خودش را بر روی زن زیادی از انسان بگذارد ، با تمام "صبر پرشور نبوغ"؟یکی می گفت این اجتناب ناپذیر بود. و ، برای مشخص کردن آنچه که آن زن زیادی واقعاً برای او ساخته شده است ، در تمام ادبیات برابر با آنچه در "میدلمارچ" ، "روملا" ، "دانیل دروندها" و "توبه جنت" می یابیم ، وجود ندارد."او یک زن بود و نتوانست چیزهای خود را بسازد."در واقع هرگز ، هرگز از کلمه "لوط" خارج نشده بود. هرگز این کلمه کوچک خیلی سخت کار نکرد ، یا خوب کار کرد. گوندولن هارلت می گوید: "ما زنان هستیم ،" باید در جایی که رشد می کنیم بمانیم ، یا جایی که باغبانان دوست دارند ما را پیوند دهند. ما مانند گلها بزرگ شده ایم ، تا جایی که می توانیم به نظر برسیم و بدون شکایت کسل کننده باشیم. این مفهوم من در مورد گیاهان است ، و به همین دلیل است که برخی از آنها مسموم شده اند. "برای قدردانی از کارهایی که جورج الیوت انجام داده است ، باید او را با تصمیم گیری در مورد دلیل اینکه چرا گوندولن هارلت "مسموم شد" و دوروته با تمام مغز و "برنامه های خود" ، یک شکست را بخوانید. چرا "بسیاری از ترزا ها برای خودشان هیچ زندگی حماسی پیدا نمی کنند ، فقط یک زندگی اشتباه ، فرزندان یک عظمت معنوی خاص که با میانگین فرصت مطابقت ندارد."شما باید این مطالعات شگفت انگیز را در مورد انگیزه های اصلی اشتباهات "زندگی اشتباه" زن جستجو کنید که "برخی احساس کرده اند به دلیل نامشخص بودن ناخوشایند است که قدرت عالی با استفاده از طبیعت زنان."اما از آنجا که "یک سطح از بی کفایتی زنانه به اندازه توانایی شمارش سه و بیشتر نیست ، وجود ندارد ، بسیاری از زنان اجتماعی را نمی توان با اعتبار علمی برخورد کرد."این ماده با یک مشخصات پیچیده در زنان جورج الیوت که در صفحات داستان ها بی نظیر است ، درمان می شود.

و پس از آن، قرعه زن، در رابطه با «ترفیع اجتماعی» او در زناشویی، آنقدر به دنبال آن بود که حتی با وجود وجدانش، و به بهای سعادتش، به دنبال آن بود و آنقدر لازم بود که بخواهد - گشودن آن قرعه نیز پیش خواهد آمد. برای این کشف کننده متخصص بسیار طبیعی است. و ما هرگز علت «گاف»های زن در خواستگاری و اشتباهات مرد در عشق ورزی را با چنین تیزهوشی تحلیلی یا با این فصاحت رقت انگیز و کنایه آمیز نداشتیم. از مسئلۀ سرنوشت اجتماعی زن تا مسئلۀ مسائل زندگی بشری دور نیست، پرسشی که تأثیر بسیار شگرفی بر بخت و اقبال بشر و نوع زن دارد، پرسشی که برای یکی از طرفین بسیار آسان است که آن را «پاپ» کند. و پاسخ دادن هوشمندانه یا هوشمندانه برای طرف مقابل بسیار دشوار است.

چرا مرد جوان عاشق زن جوانی می شود که از همه زن های جوان آشنایش برای او ناشایست تر است و چرا زن جوان مرد جوان را می پذیرد یا پیرمردی که برای ساختن او سازگارتر است. زندگی غیر قابل تحمل از هر مرد دیگری از حلقه آشنایان او؟چرا آدام بِدِ سرسخت عاشق هتی سورل می شود، "که چیزی جز زیبایی اش برای توصیه به او نداشت؟"ترسیم کننده انگیزه های او "به هر حال به او احترام می گذارد."او فکر می‌کند که «عشق عمیقی که او به آن هتی شیرین، گرد و چشم‌های تیره داشت، که واقعاً از درونش غافل بود، ناشی از قدرت ذات او بود و نه از هیچ ضعف ناسازگاری. آیا این نقطه ضعفی است، دعا کنید، با موسیقی نفیس ایجاد شود؟برای حس کردن هارمونی های شگفت انگیزش که در لطیف ترین سیم پیچ های روحت جستجو می کنند، رشته های ظریف زندگی که هیچ خاطره ای نمی تواند در آنها نفوذ کند، و تمام وجودت را، گذشته و حال، در یک ارتعاش وصف ناپذیر به هم پیوند می دهد؟اگر نه، پس این هم ضعفی نیست که انحنای بدیع گونه، گردن و بازوهای یک زن را به آن تحمیل کند. با عمق مایع چشمان خواهشگرش، یا نفخ شیرین دخترانه لب هایش. زیرا زیبایی یک زن دوست داشتنی مانند موسیقی است - چه چیزی بیشتر می توان گفت؟و بنابراین "اصیل ترین طبیعت غالباً از شخصیت روح زن که لباس زیبایی را می پوشاند کور می شود."از این رو «تراژدی زندگی بشر احتمالاً برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت، با وجود فیلسوفان ذهنی که با بهترین دریافت‌ها برای اجتناب از همه اشتباهات از این نوع آماده هستند».

چقدر انگیزه روحانی ادوارد کازوبون در ایجاد سؤال برای دوروته بروک ، انگیزه های او را در پاسخ به این سؤال پیچیده است! او می خواست یک Amanuensis "عشق ، افتخار و اطاعت" از او. او یک شوهر می خواست که "نوعی پدر باشد ، و اگر می خواستید حتی عبری را به شما آموزش دهد."انگیزه های زناشویی برای ترسیم شخصیت Dorothea تلاش می شود ، و هیچ جا روش جورج الیوت به نفع بیشتر از انگیزه های این زن جوان خوب ، قوی ، وجدان و اشتباه ، که صدای او "مانند صدای صدای او بود ، نشان می دهد. روحی که زمانی در یک هارپ الیین زندگی می کرد. "او یک ذهنیت نظری داشت. او "به شدت و عظمت علاقه مند بود و در آغوش آنچه به نظر می رسید این جنبه ها را دارد ، برده می شود. الهی افتضاح آن جنبه ها را داشت و او او را در آغوش گرفت."مطمئناً چنین عناصری در شخصیت یک دختر متاهل تمایل به تداخل در تعداد زیادی از خود داشتند و مانع از تصمیم گیری ، طبق عرف ، با ظاهر خوب ، غرور و صرفاً محبت سگ می شوند."این یک سکته مغزی جورج الیوت است. اگر خواننده از آن چیزی را که در آن رانندگی می کند ، نمی بیند ، ممکن است تمام امید را که همیشه از فورت و هنر عالی خود قدردانی کند ، رها کند. نیکی و اخلاص دوروته او را از بدترین اشتباه که یک زن می تواند نجات نداد ، نجات نداد ، در حالی که وجدان او فقط آن را اجتناب ناپذیر کرد."با تمام اشتیاق او برای دانستن حقایق زندگی ، او ایده های بسیار کودکانه در مورد ازدواج را حفظ کرد."شاید کمی از غاز و همچنین کودک در سادگی وجدان خود ، شاید. او "احساس می کرد اگر او به موقع متولد شده بود تا او را از آن اشتباهی که در ازدواج کرده بود ، یا جان میلتون را نجات دهد ، وقتی که نابینایی او به وجود آمده بود ، یا هر مرد بزرگی که عادات عجیب و غریب آن را نجات داده بود ، او را پذیرفت. تقوا با شکوه برای تحمل خواهد بود. "

نویسنده ما درست به زندگی ، "مرد بزرگ" و "عادت های عجیب و غریب" و سالهای بدبختانه استقامت "شکوهمند" را ارائه می دهد."دوروته به مخزن غیرمجاز ذهن آقای Casaubon نگاه کرد و با دیدن هر کیفیتی که خودش به ارمغان می آورد ، در آنجا منعکس می شود."آنها تجربیات را رد و بدل کردند - او تمایل او به داشتن یک Amanuensis ، و او ، یکی می شود. او به او در بیلی کوئینگ از حیاط خود گفت: "یادداشت های وی طیف وسیعی از جلد ها را ایجاد می کردند ، اما وظیفه تاج گذاری این است که این نتایج حجیم و هنوز هم جمع کند و آنها را مانند پرنعمت قبلی کتاب های هیپوکراتیک به ارمغان آورد. کمی قفسه مناسب است. "دوروته کاملاً اسیر آغوش گسترده این مفهوم بود. در اینجا چیزی فراتر از کم عمق ادبیات مدرسه خانمها بود. در اینجا یک آگوستین مدرن بود که افتخارات دکتر و مقدس را متحد می کرد. دوروته با خودش گفت: "احساس او ، تجربه او ، چه دریاچه ای در مقایسه با استخر کوچک من!"استخر کوچک وارد مخزن بزرگ می شود.

آیا شما این مخزن را به عنوان شوهر خود می گیرید ، و آیا قول می دهید که برای او یک مأمور دمپایی ، یک نقطه از من و صلیب T و یک دستگاه کپی و کندانسور نسخه های خطی باشید. تا زمان مرگ شما بخشی هستید؟من خواهم.

آنها ماه عسل خود را در رم و در صفحه 211 جلد می گذرانند. I. ما دوروته فقیر را می یابیم "به تنهایی در آپارتمان های خود ، با تلخ ، با چنین رها کردن در این تسکین قلب مظلوم به عنوان یک زن که به طور عادی تحت کنترل غرور کنترل می شود ، گاهی اوقات به خودش اجازه می دهد وقتی احساس تنهایی به تنهایی احساس می کند."او از چه چیزی گریه می کرد؟"او فکر می کرد احساس ویرانی تقصیر فقر معنوی خودش است."یک کاوشگر مشخصه جورج الیوت. چرا Dorothea دلیل واقعی ویرانی او را بیان نمی کند؟از آنجا که او نمی داند دلیل واقعی چیست - وجدان باعث ایجاد اشتباهات همه ما می شود. وی گفت: "چگونه در هفته هایی که ازدواج آنها دوروته به وضوح مشاهده نشده بود ، اما با افسردگی خفه کننده احساس می کرد که این مناطق بزرگ و هوای تازه و گسترده ای که او آرزو کرده بود در ذهن شوهرش پیدا کند ، جایگزین آن شد که از آن استفاده می کند و قسمت های بادگیر و بنده شدهکه به نظر می رسید به هیچ وجه منجر نمی شود؟من فکر می کنم به این دلیل است که در مهمانی همه چیز به عنوان موقت و مقدماتی در نظر گرفته می شود و کوچکترین نمونه فضیلت یا موفقیت برای تضمین فروشگاه های دلپذیر که اوقات فراغت گسترده ازدواج نشان می دهد ، گرفته می شود. اما ، درآورد درب ازدواج که یک بار از هم عبور کرد ، انتظار بر زمان حال متمرکز است. با یک بار در سفر زناشویی خود ، ممکن است آگاه باشید که به هیچ وجه نمی پردازید ، و دریا در معرض دید نیست - که در واقع شما در حال بررسی یک حوضه محصور هستید. "بنابراین ، مخزن غیرمجاز به عنوان یک حوضه محاصره شده است ، اما دوروته توسط بسیاری از اجتماعی او و خیر و انحناء و "بازگشت" پوریتانی از پیش بینی آن جلوگیری می شود. او ممکن است از سفر زناشویی غمناک خود نجات یافته باشد: "اگر می توانست محبت خود را به آن نوازش های کودکانه که خم هر زن شیرین است که با دوش گرفتن بوسه ها بر روی عروسک طاس خود شروع کرده است ، ایجاد کند ، و یک روح شاد را در درون خود ایجاد می کند. آن چوبی از ثروت عشق خودش. "سپس ، شاید ، لادیسلاو به جای دوم خود شوهر اول او بود ، زیرا او مطمئناً اولین و تنها عشق او بود. چنین شانس ها و بدبختی ها در قرعه کشی زناشویی است.

تشخيص انگيزه‌هاي گوندولن هارلث در «سوختن به سوي تصميم عظيم» و سرانجام رسيدن به آن، به همان اندازه قابل تحسين است. ما فقیر شدیم و من وسوسه شدم.»ازدواج همان طور که برای خیلی ها پیش می آید، به عنوان یک وسوسه، و مانند داروی مرگ آور یا کاسه دیوانه کننده، برای دور نگه داشتن دیو ندامت یا ابر غم، مانند جعل یا دزدی برای نجات از تنگنا به سراغ او آمد."موقعیت درخشانی که او آرزویش را داشت، آزادی خیالی که در ازدواج برای خود ایجاد می کرد" - اینها "به گرسنگی او مانند غذا رسیده بودند، با رنگی از توهین،" که او "با وحشت آن را ربود."گراندکورت "با دادن رتبه و امکانات تجملاتی که آرزویش را داشت، طرف معامله خود را برآورده کرد."ازدواج به عنوان یک معامله هرگز جز یک نتیجه نداشته و نخواهد داشت. او در وجودش ریشه وجدان داشت و برزخ برایش در زمین آغاز شده بود.»بدون ریشه وجدان، برزخ بود. توسل به ازدواج برای رهایی از فقر یا خدمتکاری کهنه. بهتر است یک خدمتکار پیر باشی تا یک احمق پیر. اما چگونه می‌توانیم در برابر «یکی از آن اقدامات بی‌انگیزه تشنج‌آمیز که توسط آن مردان و زنان بدبخت از یک اندوه موقت به یک بدبختی مادام العمر می‌پرند، تضمین شویم؟»روزاموند لیدگیت می گوید: "ازدواج مانند یک قتل با ما می ماند."بله، اگر او فقط می توانست این را قبل از ازدواج خودش بفهمد!

اما رمان‌نویس ما می‌گوید: «چه مهم‌تر از این که دو روح انسان احساس کنند که تا آخر عمر به هم پیوسته‌اند، برای تقویت همدیگر در همه کارها، خدمت به یکدیگر در تمام دردها، یکی بودن با هر یک از آنها. دیگری در خاطرات خاموش و ناگفتنی در آخرین جدایی؟»

در حالی که بخش عمده ای از کار او در تجزیه و تحلیل انگیزه ها محدود به زن است ، اما او کاری ماهرتر یا به یاد ماندنی تر از "پرده برداری" فرآیندهای ذهنی Bulstrode انجام نداده است که وی با آن "رضایت از خواسته های خود را به توافق رضایت بخش با اعتقادات خود توضیح داد.. "اگر در "Middlemarch" Dorothea وجود نداشت ، شخصیت Bulstrode به خودی خود این رمان را به خودی خود در بین شاهکارهای داستان می بخشد. زخم Bulstrode هرگز در داستان با دقت علمی بیشتر مورد بررسی قرار نگرفت. شرور پرهیزگار سرانجام خود را آنقدر نزدیک کشف می کند که وجدان می شود."اکنون تعادل او با نیش تمام عیار یک دروغ کشف شده به او سمی می شود."گذشته به عقب برگشت تا حال حاضر غیرقابل تحمل شود."وحشت مورد قضاوت ، حافظه را تیز می کند."یک بار دیگر "او خود را به عنوان منشی بانکدار دید ، به همان اندازه باهوش و باهوش در گفتار و علاقه به تعریف کلامی. او تجربه چشمگیری در اعتقاد و حس عفو داشت. در جلسه دعا و در سکوهای مذهبی صحبت کرد. این زمانی بود که او اکنون برای بیدار کردن و پیدا کردن بقیه رویاها انتخاب می کرد. او اولین لحظات کوچک شدن خود را به یاد آورد. آنها خصوصی بودند و پر از استدلال بودند - برخی از این موارد به شکل دعا می شوند. "

نماز خصوصی - اما "آیا نماز خصوصی لزوماً صادقانه است؟آیا لزوماً به ریشه های عمل می رود؟نماز خصوصی گفتار نامفهوم است و گفتار نماینده است. چه کسی می تواند خود را دقیقاً همانطور که هست ، حتی در بازتاب های خودش نمایندگی کند؟ "

دوره Bulstrode تا زمان مظنون بودن وی "به نظر می رسد ، توسط ارائه های قابل توجه تحریم شده است ، و ظاهر می شود که وی در ساخت بهترین استفاده از یک ملک بزرگ ، عامل وی را نشان می دهد."مشیت باعث می شود او برای جلال خدا پولی را که به سرقت برده بود ، استفاده کند."آیا می تواند برای خدمات خدا باشد که این ثروت باید به آن برود" صاحبان حق خود ، هنگامی که صاحبان حق آن "زن جوانی و همسرش بودند که به سبکترین تعقیب و گریز واگذار شده بودند ، و ممکن است آن را در خارج از کشور پراکنده کنند - افرادی که به نظر می رسیدنددر خارج از مسیر ارائه های قابل توجه دراز بکشید؟ "

Bulstrode در بعضی مواقع احساس می کرد که عمل او ناعادلانه بود ، اما چگونه می تواند به عقب برگردد؟او تمرینات ذهنی داشت که خود را بد اخلاق می خواند ، رستگاری را نگه داشت و در مسیر ابزاری خود ادامه داد. "او "دو زندگی مجزا را پشت سر می گذاشت" - یک مذهبی و شرور."فعالیت مذهبی وی به محض اینکه خود را در مورد عدم احساس ناسازگار بودن نمی دانست ، نمی تواند با تجارت شرور خود ناسازگار باشد."

وی گفت: "نوع معنوی نجات یک نیاز واقعی با او بود. ممکن است منافقین درشت وجود داشته باشند ، که به خاطر غرق شدن در جهان ، آگاهانه بر اعتقادات و احساسات تأثیر می گذارند ، اما Bulstrode یکی از آنها نبود. او به سادگی مردی بود که خواسته های او از اعتقادات نظری خود قوی تر بود و به تدریج رضایت خواسته های خود را برای توافق رضایت بخش با آن عقاید توضیح داده بود. "< Pan> Bulstrode در بعضی مواقع احساس می کرد: "عمل او ناعادلانه بود ، اما چگونه می تواند به عقب برگردد؟او تمرینات ذهنی داشت که خود را بد اخلاق می خواند ، رستگاری را نگه داشت و در مسیر ابزاری خود ادامه داد. "او "دو زندگی مجزا را پشت سر می گذاشت" - یک مذهبی و شرور."فعالیت مذهبی وی به محض اینکه خود را در مورد عدم احساس ناسازگار بودن نمی دانست ، نمی تواند با تجارت شرور خود ناسازگار باشد."

وی گفت: "نوع معنوی نجات یک نیاز واقعی با او بود. ممکن است منافقین درشت وجود داشته باشند ، که به خاطر غرق شدن در جهان ، آگاهانه بر اعتقادات و احساسات تأثیر می گذارند ، اما Bulstrode یکی از آنها نبود. او به سادگی مردی بود که خواسته هایش از اعتقادات نظری خود قوی تر بود ، و به تدریج رضایت خواسته های خود را برای توافق رضایت بخش با آن اعتقادات توضیح داده بود. "Bulstrode در بعضی مواقع احساس می کرد" که عمل او ناعادلانه بود ، اما چگونه می توانست برگردد؟او تمرینات ذهنی داشت که خود را بد اخلاق می خواند ، رستگاری را نگه داشت و در مسیر ابزاری خود ادامه داد. "او "دو زندگی مجزا را پشت سر می گذاشت" - یک مذهبی و شرور."فعالیت مذهبی وی به محض اینکه خود را در مورد عدم احساس ناسازگار بودن نمی دانست ، نمی تواند با تجارت شرور خود ناسازگار باشد."

وی گفت: "نوع معنوی نجات یک نیاز واقعی با او بود. ممکن است منافقین درشت وجود داشته باشند ، که به خاطر غرق شدن در جهان ، آگاهانه بر اعتقادات و احساسات تأثیر می گذارند ، اما Bulstrode یکی از آنها نبود. او به سادگی مردی بود که خواسته های او از اعتقادات نظری خود قوی تر بود و به تدریج رضایت خواسته های خود را برای توافق رضایت بخش با آن عقاید توضیح داده بود. "

و اکنون به نظر می رسید که مشیت در مقابل او طرف می شود. وی گفت: "یک مشیت تهدیدآمیز - به عبارت دیگر ، یک قرار گرفتن در معرض عمومی - از او خواست تا نوعی تعهدی را که یک معامله آموزه ای نبود ، خواست. دادگاه الهی جنبه خود را به او تغییر داده بود. خود تحول دیگر کافی نبود. او باید بازگرداندن را در دست خود بیاورد. با چه فداکاری می تواند میله بماند؟او معتقد بود كه اگر او كاری درست انجام دهد خداوند میله را بماند و او را از عواقب انجام اشتباه خود نجات دهد. "دین او "دین ترس شخصی" بود که "تقریباً در سطح وحشیانه باقی می ماند."قرار گرفتن در معرض و انفجار. جامعه لرزان با وحشت ریاکارانه ، به ویژه در حضور فقیر خانم Bulstrode ، که "باید به او اشاره کند ، که اگر او حقیقت را می دانست ، کمتر از نارضایتی خود در لباس خود برخوردار خواهد بود."جامعه وقتی بسیار صادقانه ، بسیار وجدان و بسیار دقیق است ، نمی تواند "به همسر اجازه دهد تا مدت طولانی نادان بماند که شهر نظر بد همسر خود داشته باشد."عکس شایعات میدلمارشی که بر روی مورد خانم Bulstrode نشسته است ، به طور دقیق گرفته شده است. به همان اندازه دقیق و بسیار چشمگیر تر ، روایتی از شواهد و مدارک احتمالی در برابر لیدگیت بی گناه و Bulstrode گناهکار است - شرایطی که گاهی اوقات در یک تابلو از رنگ های عمومی خالص ترین و سیاهترین شخصیت ها می پیچد. از این تابلو ممکن است به آن یکی در "آدام بدی" روی آورید و ببینید که چگونه شرایطی برای خرد کردن زن ضعیف و پاک کردن مرد شرور ایجاد می شود. و سپس می توانید به "روملا" بروید ، یا در واقع تقریباً به هر یک از این رمان ها ، و ببینید که چقدر اشتباه ممکن است از یک ناتوانی در هدف ناشی شود ، که ضعف ناخودآگاه و شرارت آگاهانه ممکن است همان نتایج فاجعه بار را به همراه آورد ، و آنتوبه هیچ تاثیری بیشتر در جلوگیری یا تغییر عواقب در یک مورد از دیگری ندارد. ویرانی تیتو از پیروزی ضعیف ، فلیکس هولت ، اراده غیرقابل تحمل ، خواهد شد. هیچ چیز بیشتر از جورج الیوت از ردیابی تیتو از طریق همه انگیزه ها و انگیزه های ضد انگیزه هایی که از آن عمل می کرد ، مشخص نیست."از آنجا که او سعی کرد از همه چیز ناخوشایند دور شود ، و به هیچ وجه به اندازه امنیت خودش اهمیت نمی داد ، او در آخر آمد تا مرتکب چنین کارهایی شود که مرد بدنام شود."بنابراین رومولا فقیر به عنوان هشدار به پسرش می گوید و می افزاید: "اگر آن را قاعده زندگی خود را برای فرار از آنچه که اختلاف نظر است ، فرار کنید ، ممکن است فاجعه یکسان باشد ، و این باعث می شود فاجعه در ذهن پایه قرار بگیرد ،

که یک نوع غم و اندوه است که در آن مومیایی ندارد. "

از این اشتیاق به تجزیه و تحلیل انگیزه ها ، شخصیت قوی ، کمی لکه دار و گره خورده توسط شرایط طبیعی به وجود می آید ، زیرا درختانی که در اثر طوفان ها و سیل ها پیچیده و اشتباه می شوند - یا شخصیت هایی که توسط برخی از نیروی داخلی که در رابطه با یا در تقابل با خارج از کشور کار می کنند ، کار می کنند. موقعیت. او هیچ هیولایی و هیولا را ترسیم نمی کند ، بنابراین از یک طرف عاشقانه و از طرف دیگر برس اجتناب می کند. او به زندگی خود ادامه می دهد - زندگی که از "میانگین فرصت" ناکام است ، یا "در میان موانع" پراکنده شده است "یا" کشتی ها "به طور غیرقابل استفاده" با فشار جهانی ".

چرا آقای گیلفیل در آن سالهای پایانی زندگی سودمند خود "بیشتر گره ها و ناهمواری های طبیعت فقیر انسانی از آنجا که وجود دارد ، هیچ اشاره ای روشن از آن در چشمان باز و دوست داشتنی" مینارد داشت؟از آنجا که "این با مردان مانند درختان است. درخت ، که به سایه لیبرال گسترش می یابد ، یک تنه غریب و نادرست است. بسیاری از یک تقصیر تحریک کننده ، بسیاری از عجیب و غریب ، غم و اندوه سختی به وجود آمده اند که طبیعت را خرد کرده و از آن برخورد کرده است ، هنگامی که به زیبایی های گسترده ای گسترش می یابد. و زندگی بی اهمیت و اشتباه ، که با سرزنش شدید خود از آن بازدید می کنیم ، ممکن است به عنوان حرکت ناپایدار مردی باشد که بهترین اندام او پژمرده شده است. ویکار قدیمی عزیز توسط طبیعت به عنوان یک درخت نجیب ترسیم شده بود. قلب او صدا بود ، دانه از بهترین ها بود ، و در مرد موهای خاکستری ، با صحبت کردن در مورد لغزش و زبان سوز آور ، تنه اصلی همان طبیعت شجاع ، وفادار و لطیف وجود داشت که بهترین ها را ریخته بود، تازه ترین نیروهای زندگی خود در یک عشق اول و تنها. "

سبک او تحت تأثیر هدف او است - ممکن است گفته شود که توسط آن ایجاد شود. تعالی و لکه های نقاشی به پایان رسید که به دنبال دستیابی به آن بود. ظرافت ها و مبهم های آن به همان اندازه اجتناب ناپذیر بود. تفکر تحلیلی یک عبارت تحلیلی را به خود می گیرد. این یک نمونه جالب از یک عادت ذهنی است که یک واژگان ایجاد می کند. روش تفکر شکل لفاظی را ایجاد می کند. برخی از جملات مناظر ذهنی هستند. به نظر می رسد این معنی در صفحه حرکت می کند. این از ظرافت بسیار گریزان است. این بیشتر تحلیلگر ما است تا شخصیت او از روفوس لیون ، که "می تواند زبان را به اندازه کافی ظریف پیدا کند تا حداکثر پیچیدگی های مسیرهای روح را دنبال کند.""Epigrams Epigrams با لبه" خانم Transome در مقایسه با خودش کسل کننده است. او از آنها با موفقیت شگفت انگیز در جدا کردن انگیزه و تجزیه و تحلیل احساس استفاده می کند. آنها سزاوار شهرت بزرگی به عنوان "تحقیق" N؟ Laton هستند.

به عنوان مثال: "کلمات خود را به خوبی بررسی کنید ، و خواهید فهمید که حتی وقتی انگیزه ای برای دروغ بودن ندارید ، گفتن حقیقت دقیق ، به خصوص در مورد احساسات خود ، بسیار سخت است - بسیار سخت تر از گفتن چیزی خوبآنها که حقیقت دقیق نیست. "این باید چنین وحی از دفتر خاطرات مذهبی را برای خود ایجاد کند تا او را از خود شرمنده کند. و این در اینجا جای خواهد گرفت: "وجدان ما از یک الگوی یکسان نیستند ، یک تحویل درونی قوانین ثابت - آنها صدای حساسیت ها به اندازه خاطرات ما هستند."و این: "هر احساس قوی به خود وجدان خود را تبدیل می کند - تقوی خاص خود را دارد."

چه کسی می تواند بگوید که مفاصل زره او برای این فشار باز نیست؟وی گفت: "گذشت زمان که در طی آن یک واقعه معین اتفاق نیفتاده است ، منطق عادت است ، که دائماً به عنوان دلیلی ادعا می شود که هرگز این رویداد اتفاق نمی افتد ، حتی اگر گذشت زمان دقیقاً شرایط اضافه شده باشد که این واقعه را قریب الوقوع می کند. یک مرد به شما خواهد گفت که او چهل سال در یک معدن کار کرده است و در اثر تصادف به دلیل دلیل اینکه او نباید هیچ خطری را دستگیر کند ، اما سقف شروع به غرق شدن می کند. "سیلاس مارنر پول خود را از طریق "احساس امنیت" خود از دست داد ، که "بیشتر اوقات از عادت از اعتقاد" می چرخد. او به مدت پانزده سال بی پروا رفت و این تنها شرط لازم را برای سرقت وی در حال حاضر فراهم کرد. جبران حماقت: "اگر ما دید و احساس کاملی از تمام زندگی معمولی انسان داشتیم ، مانند شنیدن رشد چمن ها و ضربان قلب سنجاب است ، و ما باید بر روی آن غرش که در آن طرف سکوت قرار دارد ، بمیرد. همانطور که هست ، سریعترین ما با حماقت روبرو می شویم. "چه کسی به یکباره "آن مخلوط فشار به جلو و سوق دادن به جلو" را به عنوان "تاریخ مختصر اکثر انسانها" تشخیص نمی دهد؟چه کسی ندیده است که "پیشرفت مانع از شرکای بی پروا شود؟"یا "کینه های خصوصی که با نام غیرت عمومی مسیح است؟"یا "کلیسایی ساخته شده با غرور ایمان و کمبود بودجه؟"یا مردی "چه کسی با قاطعیت در طول جاده راهپیمایی می کرد که فکر می کرد بهترین ، اما چه کسی به راحتی متقاعد شده است که بهترین کدام است؟"یا یک واعظ "که سخنرانی او مانند شاخ راه آهن بلژیکی بود ، که نشان می دهد اهداف قابل ستایش به طور ناکافی برآورده شده است؟"

چیزی در مورد چنین تحلیلی مانند Rosamond وجود دارد: "هر عصبی و عضلانی با آگاهی که مورد بررسی قرار می گرفت تنظیم می شد. او طبیعتاً بازیگر نقش هایی بود که وارد بدن او شد. او حتی شخصیت خودش را نیز بازی کرد ، و به خوبی که نمی دانست دقیقاً خودش است! "همچنین دقیق بودن این امر بی رحمانه نیست: "ما ممکن است با مصونیت از مصونیت از عقاید شدید برخورد کنیم ، در حالی که مبلمان و شام ما را به دستور تعیین شده پیوند می دهیم."چرا مالک این نیست که "پوچی همه چیزها هرگز به ما چشمگیر نیست که وقتی در آنها شکست می خوریم؟"آیا بهتر نیست از "پیروی از اصلاح طلبان بزرگ فراتر از آستانه خانه های خود ، جلوگیری کنیم؟"آیا "حس اخلاقی ما رفتارهای جامعه خوب را یاد نمی گیرد؟"

Lancet به صورت بی طرفانه کار می کند ، زیرا دستی که آن را نگه می دارد ، دست یک هنرمند وجدان است. او شدیدترین آزمایشی را که می توانید در یک داستان در یک هنرمند اعمال کنید ، تحمل خواهد کرد. او به هیچ تعصب مذهبی در رمان های خود خیانت نمی کند ، که اکنون که ما در این مقاله ها پیدا می کنیم ، قابل توجه تر است. به هیچ وجه قابل توجه نیست که این تعصب توسط کسانی که آن را در مقاله های خود پیدا کرده اند به راحتی در رمان ها کشف شده است! هر نظر او ممکن است در بررسی های انتقادی خود ابراز داشته باشد ، او انجیلی ، پوریتان ، یا یهودی ، یا متدیست ، یا وزیر مخالف یا کلیسای کلیسا نیست ، بیش از آنچه که او رادیکال ، لیبرال یا استTory ، که در صفحات داستان خود صحبت می کند.

هر طرف گفته خود را دارد ، هرگونه تعصب صدای خود را تعصب می کند ، و هر تعصب و طرف و واگنی حتی دلیل فلسفی را برای آن آورده است ، و توضیحات خیرخواهانه در مورد آن اعمال می شود. او انگیزه های مذهبی را بدون انتقاد ناخوشایند و یا بدبینی جنجالی یا حالت تهوع - خواه از ارتدکس یا شکل بدخیم - تجزیه و تحلیل می کند.

هنر داستان نویسی هیچ چیز مرتفع تر ، لمس کننده تر و یا عادلانه تر از هر نوع تجربه مذهبی ، از ترسیم انگیزه هایی که دینا موریس را واعظ متدیست ، Deronda یهودی ، Dorothea The Puritan ، Adam و Seth Bede ، و عادلانه تر ندارد. جنت دمپستر.

چه کسی می تواند به این امر اعتراض کند؟"عقاید مذهبی سرنوشت ملودی ها را دارد ، که پس از آن در جهان از بین می رود ، توسط انواع سازها گرفته می شود ، برخی از آنها به طرز حیرت انگیزی درشت ، ضعیف یا خارج از لحن ، تا زمانی که مردم در معرض خطر گریه کردن آن قرار بگیرندخود ملودی قابل تحسین است. "آیا این یکی از "نتایج مختلط احیا" نیست که "برخی به جای یک تجربه مذهبی ، واژگان مذهبی کسب می کنند؟"آیا نوادگان پوریتان ها وجود دارد که بازی عادلانه این را خوشحال نمی کنند؟آنها ممکن است نام تقوی را به همان چیزی که فقط خودخواهی پوریتانی بود ، ببخشند. آنها ممکن است بسیاری از چیزها را گناه بنامیم که گناه نبودند ، اما حداقل این احساس را داشتند که از گناه جلوگیری می شود و مقاومت می شود ، و کور بودن رنگ ، که ممکن است دراب را برای اسکارلت اشتباه کند ، بهتر از کوری کامل است ، که هیچ تمایزی از آن نمی بینداصلاً رنگ. "آیا آدم بدی توجیه نمی کند که بگوید "برای شنیدن برخی از واعظان ، فکر می کنید یک مرد باید تمام زندگی خود را انجام دهد اما چشمان خود را خاموش کند و به آنچه در داخل او می گذرد نگاه کند" ، یا این که "آموزه ها مانند هستندپیدا کردن اسامی برای احساسات خود به طوری که وقتی هرگز آنها را نمی شناسید ، می توانید در مورد آنها صحبت کنید؟ "آنچه را که او گفته است قبل از اعتراض به هر چیزی که گفته است بخوانید. سپس ببینید که آیا به دلیل ترسیم انگیزه های کسانی که "توهمات بزرگ" با "ایمان بزرگ" اشتباه می گیرند ، با او تقصیر خواهید کرد. از کسانی که "صمیمیت های آسمانی آنها باعث بهبود شیوه های داخلی آنها نمی شود" ، هرچند که "مقدس" ممکن است ادعا کنند. از کسانی که "برای آگاهی از آگاهی از پارچه های کثیف با بهترین damask ، تلاش می کنند."از کسانی که "تقوی تقلید و دنیوی بومی آنها به همان اندازه صمیمانه است". از کسانی که "فکر می کنند قدرتهای نامرئی با یک پرانتز بی پروا در اینجا و آنجا آرام می شوند ، از یک مرد املاک می آیند" - به رسمیت شناختن پرانتزی از متعال! ممکن است "اسکناس های مذهبی مانند سوزن های ریخته شده نباشد ، کسی را از ترساندن یا نشستن یا حتی غذا خوردن ترسیده باشد؟"

آموزش کار در فارکس...
ما را در سایت آموزش کار در فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Mihayloo بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 4:08